Thursday, January 27, 2005

خدايا ...

خدايا جاودان آتشبان آتش عشقت در وجودم باش! زجهء عاجزانه ام را بشنو ... و روحم را .. که از فرط خستگی از انتظار دیدارت سر به ديوار تن می سايد، عروج مژده بده!

مرا درياب در اعماق گنداب بی تو بودن !! ، و بياموز به من سبز بودن را ! ... به من بياموز جوانه زدن را !!

دل رفت و ديد و عاشق شد! .... اما ! تن نميرود ، ميرنجاند ! .. می آزارد !

اين صدای من است ... عاشقانه ترين صدايی که می خواند!

تو دليل خوب بودن منی! .. چه می شود مرا هم به بارگاه تو راهی باشد!! ... و تو را به اين دل گذری افتد ... که اگر بيايی من می روم!!! ..  نميمانم!   ...  جاده های رفتن را يک به يک در می نوردم .... و پرواز را تجربه ميکنم !!

انديشيدن به تو، هر لحظه محشری داشتن است!! هر لحظه در مقابل ترازوی عدل ايستادن است!!

خدايا !

با تو بودن .. طواف هر لحظه بر گرد تو ... نه خانه ی توست!!


Saturday, January 8, 2005

دوستم

برای دوست من دعا کنيد!! روزهای سختی داره ميگذرونه!! من که هميشه براش دعا ميکنم  به گردن من يکی که خيلی حق داره .. اميدوارم يه روزی دوباره بياد يه سری به اينجا هم بزنه  آخه دوريش برام سخت شده!! مخصوصا وقتی ازش بی خبر ميشم ...

 دعا ميکنم هرچه زودتر خوب بشی!!