Monday, March 5, 2007

دادخواهی مرد



غروب آمد و خورشید در سیاهی مرد
دگر صدای پریشان دادخواهی مرد

بیار شمع به شام غریب آن ایام
که در کتاب دبستانمان تباهی مرد

حرامیان و عیاران بجای خود خوابند
که مایه ی شرف و اقتدار واهی مرد

ببار درد، ببار ای همیشه پابرجا
که باغ زرد دل از درد بی گیاهی مرد

شب سیاه شده سقفی از ستاره و مرگ
پناه خانه از احساس بی پناهی مرد

کسی دگر نکند باور این حقیقت را
صدا صدای زمین است، تخت شاهی مرد

نگاه رحمت حق را نباشد او لایق
نکرد بر غم هم کیشیان نگاهی مرد

دریچه ای به هوای بهار بگشایید
که زندگی همه در اوج بی گناهی مرد

جای دوری نیست! مرکز شهره، پل کالج نرسیده به چهار راه ولی عصر! فکر می کردم این چیزا رو فقط احمدزاده تو جشن رمضان نشون میده! اما