Friday, June 2, 2006

خلقت

يک نمايش زيبا بود
با پيس های پيش پيش نوشته
متن های آماده
ديالوگ های توپ
در روند تمرين همه چيز مرتب بود
هر کی هر نقشی را دوست داشت بازی می کرد
يعنی هر کسی نقش خود را بازی می کرد
پرده ها که داشت بالا می رفت
متن ها گم شد
صحنه گردان ماند و يک مشت بازيگر
صحنه گردان صحنه را ترک کرد
کار به دست بازيگران افتاد
هر کسی نقش ديگری را بلعيد
خلق اکثر شخصيت ها ی جديد
در موقع بالا رفتن پرده ی نمايش بود
و در نمايش روی صحنه ی خلقت
همه در حال بازی کردن نقش های ديگران بودند